زندگی در کتاب‌ها

کتاب‌هایی که خوانده‌ام و می‌خوانم

زندگی در کتاب‌ها

کتاب‌هایی که خوانده‌ام و می‌خوانم

فقط کمی پلیدی

"غالباً اتفاق می‌افتد که یک ذرّه از پلیدی، تمام ماده‌ی نیکو را آلوده و مانند خودش بدنام می‌سازد."


هملت- ویلیام شکسپیر- ترجمه‌ی مسعود فرزاد- انتشارات علمی و فرهنگی- صفحه‌ی ۴۹

اندازه‌گیری دنیا (۲)


"... او همیشه این را یکی از نشانه‌های طنز تلخ خدا میداند که روحی مثل خودش باید اسیر یک جسم علیل باشد درحالی که یک موجود معمولی یا دست پایینی مثل اُیگِن هر بلایی هم سرش بیاید، هرگز مریض نمی‌شود."


اندازه‌گیری دنیا | دانیل کلمان | ترجمه ناتالی چوبینه | نشر افق

اندازه‌گیری دنیا (۱)


"...این‌که آدم در یک زمانه‌ی خاصی به‌دنیا آمده باشد و خواه ناخواه زندانی زمانه باقی بماند هم ناجور است هم ناحق، نمونه‌ی کامل جبر تأسف‌انگیز هستی. با این ترتیب آدم نسبت به گذشتگان به‌طرزی ناجوانمردانه برتری پیدا می‌کند درحالی که پیش روی آیندگان دلقکی بیش نیست."


اندازه‌گیری دنیا | دانیل کلمان | ترجمه ناتالی چوبینه | نشر افق

کتاب "با کفش‌های دیگران راه برو"

"با کفش‌های دیگران راه برو"

نویسنده: "شارون کریچ"

مترجم: "کیوان عبیدی آشتیانی"

برنده‌ی جایزه‌ی نیوبری 1995

برنده‌ی جایزه‌ی پروین اعتصامی 1387

"نشر چشمه، کتابِ وَنوشِه"


این کتاب ماجراهایی‌ست که از زبانِ دختری به نامِ سالامانکاتری و درباره‌ی او روایت میشه. سال (همه سالامانکاتری را سال صدا میزنند) همراه پدربزرگ و مادربزرگش به سفری طولانی می‌رود و درطول سفر، ما داستانِ دوستِ سال را از زبان خودش که برای پدربزرگ و مادربزرگش تعریف میکند، به همراهِ ماجرای حینِ سفرشان میخوانیم.

از زبان سال و در بطن داستان و ماجرا، ما نکاتِ اخلاقی و انسانیِ فراموش شده‌ای را میخوانیم که به خوبی از دیدِ یک دختربچه‌ی سیزده ساله روایت می‌شود.

 به‌نظر من کتاب جذابی بود و مطمئنم نشر چشمه اشتباه یزرگی کرده که این کتاب را در دسته‌ی کتاب‌های کودک و نوجوان قرار داده‌است. این کتاب را همه باید بخوانند. از سیزده‌ساله گرفته تا شصت و سه ساله.


قسمتی از این کتاب:


".. بیشتر بچه‌ها در مدرسه‌ی جدیدم تند حرف می‌زدند. آن‌ها لباس‌های تمیز و مُدِروز پوشیده بودند و روی دندان‌هایشان سیم‌کشی شده‌بود. بیشتر دخترها مدل موهایشان مثل هم بود. همه یک اندازه تا سر شانه با یک چتری بلند که مجبور بودند دائماً آن را از جلوی چشم‌شان کنار بزنند. زمانی ما هم اسبی داشتیم که همین کار را می‌کرد."