ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
"با کفشهای دیگران راه برو"
نویسنده: "شارون کریچ"
مترجم: "کیوان عبیدی آشتیانی"
برندهی جایزهی نیوبری 1995
برندهی جایزهی پروین اعتصامی 1387
"نشر چشمه، کتابِ وَنوشِه"
این کتاب ماجراهاییست که از زبانِ دختری به نامِ سالامانکاتری و دربارهی او روایت میشه. سال (همه سالامانکاتری را سال صدا میزنند) همراه پدربزرگ و مادربزرگش به سفری طولانی میرود و درطول سفر، ما داستانِ دوستِ سال را از زبان خودش که برای پدربزرگ و مادربزرگش تعریف میکند، به همراهِ ماجرای حینِ سفرشان میخوانیم.
از زبان سال و در بطن داستان و ماجرا، ما نکاتِ اخلاقی و انسانیِ فراموش شدهای را میخوانیم که به خوبی از دیدِ یک دختربچهی سیزده ساله روایت میشود.
بهنظر من کتاب جذابی بود و مطمئنم نشر چشمه اشتباه یزرگی کرده که این کتاب را در دستهی کتابهای کودک و نوجوان قرار دادهاست. این کتاب را همه باید بخوانند. از سیزدهساله گرفته تا شصت و سه ساله.
قسمتی از این کتاب:
".. بیشتر بچهها در مدرسهی جدیدم تند حرف میزدند. آنها لباسهای تمیز و مُدِروز پوشیده بودند و روی دندانهایشان سیمکشی شدهبود. بیشتر دخترها مدل موهایشان مثل هم بود. همه یک اندازه تا سر شانه با یک چتری بلند که مجبور بودند دائماً آن را از جلوی چشمشان کنار بزنند. زمانی ما هم اسبی داشتیم که همین کار را میکرد."